دل نوشته های سعید تاجیک

 منشِ مَردمِ کوفه به خدا در ما نیستآی مردم بنویسید ، علی تنها نیستآن دیاری که علی سر به لب چاه گذاشت ...به خودِ حيدرِ كرّار قسم ؛ اينجا  نیستاين كه  بر رویِ لب ماست ، دَم تکبیر است گرچه از جنسِ شعار ا دل نوشته های سعید تاجیک...

مصطفـایِ انقلابِ کــربلازینب ای ( ابوترابِ ) کــربلاای مفاتیحُ الجَنانِ کــربلاالسّلام ای عمّه جانِ کربلاای تمامِ عشق و احساسِ علیقـوّتِ بـازویِ عبّــاسِ علیزینب ای حُسنِ حَسن در تو عیان زینب ای زُهرۀ دل نوشته های سعید تاجیک...

نُهِ دی چون روز و فتنه چون شب است
نُهِ دی گویایِ صدها مَطلَب است
لشگری که نُهِ دی حاضر شده ...
لشگرِ فداییانِ زینب است

دل نوشته های سعید تاجیک...

نُهُمِ دی ، لطفِ حق حواله شد
فتنه زیرِ پایِ ما مُچاله شد
کوریِ چشمِ همهْ فتنه گَران ...
نُهُمِ دیماهِ ما ( دَه ساله ) شد

دل نوشته های سعید تاجیک...

زينب اي پيغمبرِ كرب و بلااي حسينِ دوّمِ آلِ عبادوّمين فاطمه ي شيرِ خداهمه ي حُسنِ امامِ مجتبیٰاي نگينِ حلقه ي عشقِ حسينسفره دارِ بزمِ بينُ الحرمينهم خديجه هم پيمبر ، زينبي‌ستكوثر و ساقيّ كوثر ، زينبي‌ دل نوشته های سعید تاجیک...

یک لحظه ز عُمرِ شبِ یلدا شده باعث ...
تا صبح ، سرِ راهِ عبورَش بنِشینیم
چارده قرن ز یلدایِ فِراقَش طی شد ...
یک شب نشد از شوقِ ظهورَش بنِشینیم

دل نوشته های سعید تاجیک...

همه ساله از تبِ آلودگي ... 
مَردمِ ما دلِ ناخوش دارند
ميشود مدرسه ها تعطيل و ...
كارمندان ، همه آبشُش دارند

دل نوشته های سعید تاجیک...

درمانِ دلِ غمزده ي زار آمد
ألحق كه طبيبِ دلِ بيمار آمد
از لطفِ وزيرِ ارتباطاتِ ما ...
پَهپهادِ شگفتانه به بازار آمد !!!

دل نوشته های سعید تاجیک...

در هوایی‌که در آن نَفَس‌کشیدن سخت است
به مسیحا نَفسِ آلِ عبا ، محتاجم
شاخصِ آلودگی از مرزِ کُشتن هم گذشت
نَفسی به نَفسِ امام رضا ، محتاجم
دودِ این شهر مرا از نَفَس انداخته است
به هوایِ حرمِ کرب و بلا ، محتاجم
رهبرم ، ای به فدایِ نَفسِ زهرایی ات ...
چاره ای کن ...، به دعاهای شما محتاجم

دل نوشته های سعید تاجیک...

آمدم بیرون فقط در آسِمانها دود بود
در هوایِ شهرِ ما ، تنها هوا کمبود بود
کاش میشد جای سهمیّه برای کارتِ سوخت
کاهش آلودگی در دولتِ نَمرود بود

دل نوشته های سعید تاجیک...

فریاد کشیده هر دو جیبم جانسوز
با دیدن نرخ هندوانه ! امروز
( یلدا ) تو کمی دیر تر امسال بیا ...
یارانه برای تو ندادند  هنوز

دل نوشته های سعید تاجیک...

تيرِ بُطْلان از كمانِ هفتصد و هفتاد و هفت

بر دلِ «هفتاد و هفتِ »فتنه‌گر نشانه رفت

دل نوشته های سعید تاجیک...

نگو آفتابِمون بی مُشتري شد
نگو خورشیدمون خاکستری شد
نگو بابای پیرم بستری شد
ببین تجریش مِثلِ آذری شد
همه هستيم در حالِ فِلاكت
هوا آلوده شد ؛ جونت سلامت! ...

 

دل نوشته های سعید تاجیک...